- یک دهم
- عدد کسری یک جز از ده جز عشر
معنی یک دهم - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
عدد کسری نصف نیم نیمه
نه یک یک جز ازنه جز
یک نفس، یک لحظه، یک آن، پشت سرهم، بدون درنگ
دایم همیشه پیوسته، یک لحظه یک آن دمی
شماری
آنچه در مرتبۀ یازده واقع شده
همراه و همدل، دارای یک قصد و نیت
یک لا، یک لایی، ویژگی جامۀ یک لا و نازک
ویژگی کسی که با یک ضربت دشمن را از پا درآورد، برای مثال بشد سام یک زخم و بنشست زال / می و مجلس آراست و بفراشت یال (فردوسی - ۱/۲۴۶)
ویژگی کسی که یک چشم داشته باشد و چشم دیگرش کور و نابینا باشد، کنایه از ظاهربین و کوتاه نظر، کنایه از منافق
یک سره کلا بامره: قمروزیرعرض کرد: قربانت گردم این را یک قلم بدانید آنکس که این کار را کرده مذهبش البته سوای مذهب عیسویان بوده
نادرست نویسی یک سدم یک جز ازصد صدیک
یک جز از شش جز شش یک سدس
عددکسر یک ثلث ثلث سه یک
عدد کسری یک جز از چهل جز
انسان یاحیوانی که بیش ازیکچشم اونیروی بینایی نداشته باشد که یکچشم اوبیند واحدالعین
یک راستا، یک روی خودمانی، بی گمان که دارای جهت واحدباشد، صمیم و خودمانی: ... اما دوستان و یک جهتان بابا عبدل میگویند، بی تردید دارای نیت جزم: که ما بندگان مجموع در مقام خدمتکاری و طاعتگزاری یکدل و یک جهتیم
کلاً، جملگی، همگی
Singleminded
de mente única
de mente única
jednostronny
целеустремлённый
одержимий
eendimensionaal
einseitig
d'esprit unique
concentrato
एक-minded
এক-minded
tek amaçlı
mwenye mwelekeo mmoja